جلسه عضو هیئت علمی گروه مطالعات توسعه دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران گفت: به سمتی پیش میرویم و روندهایی در کار است که روز به روز اجتماع را تخریب میکند.
به گزارش روابط عمومی شرکت مادر تخصصی عمران و بهسازی شهری ایران به نقل از پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، دکتر حسین ایمانی جاجرمی در هشتمین نشست از سلسله نشستهای ایرانشهر با عنوان «شهر آرمانی، شهر واقعی» که عصر دیروز سهشنبه ششم بهمن ما با حضور دکتر محمدسعید ایزدی و دکتر پیروز حناچی معاونان وزیر راه و شهرسازی در خانه گفتمان شهر و معماری (خانه وارطان) برگزار شد گفت: کسی که جامعه شناسی یا علوم اجتماعی خوانده است، دغدغهاش فرسایش اجتماع است. حال باید دید، اجتماع چه کارکردها و چه سود و نفعی برای ما دارد که اگر نباشد باید نگران آن باشیم. وقتی ما دولت و حکومت توانمندی داریم، اینها روز به روز عرصه را یا با سازوکارهای دولتی و یا خصوصی بر اجتماع تنگ میکنند.
عضو هیئت علمی گروه مطالعات توسعه دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در ادامه ویژگیها و قابلیتهای اجتماع را برشمرد و افزود: این ویژگیهایی که اجتماع دارد از دست هیچ سازوکار خصوصی یا دولتی ساخته نیست مثل حس تعلق. حس تعلق یک مسئله اجتماعی است. از سویی حس تعلق اجتماعی یک امر منحصر به فرد است که اجتماع به ما میدهد. وقتی میگویید من ایرانی یا من تهرانیام، یک تعلق بدون حساب و کتاب است و تعریف شده نیست بلکه یک پدیده اجتماعی تام است که قابل تقلیل به هیچ چیزی نیست و فقط اجتماع میتواند این را به شما بدهد. در سطوح پایینتر مسئله تعلق محلهای نیز به همین گونه است مثل اینکه کسی بچه بازار یا اکباتان باشد. مفهوم اعتماد نیز همین گونه است و پایه شکلگیری اعتماد در اجتماع است. نوعی همکاری متقابل بدون حساب و کتاب.
دکتر ایمانی جاجرمی در ادامه با طرح این پرسش که حال باید دید چه نهادی سرمایه اجتماعی را تولید میکند؟ افزود: پاسخ این سوال اجتماع است. نه دولت و نه بخش خصوصی اجتماع مولد اجتماع نیستند. در اجتماع رابطهها تعریف شده است. در واقع اجتماع و فضای عمومی به ما این اجازه را میدهد فارغ از نقشهایی که بروکراسی یا فضای اداری بتوانیم خودمان باشیم.
وی در ادامه با بیان اینکه وضعیت اجتماعی به سمتی پیش میرود که اجتماع را تخریب میکند، تاکید کرد: اگر اغراق آمیز به این مسئله نگاه کنیم، به سمتی پیش میرویم و روندهایی در کار است که روز به روز اجتماع را تخریب میکند. شهروندان برای زندگی در کلانشهرها مجبورند احساس بلازع پیدا کنند یعنی احساس بی تفاوتی شخص نسبت به جامعه. البته اگر این را نداشته باشید، نمیتوانید در کلانشهرها زندگی کنید و برای این است که افراد وقتی از روستا به تهران مهاجرت میکنند میخواهند فرار کنند.
دکتر ایمانی جاجرمی در ادامه به نشانههایی در جامعه خودمان که باعث نگرانی میشوند، اشاره کرد و افزود: ما از زمانی که از روسها شکست خوردیم، مدرن شدن را آغاز کردیم و از آن زمان جامعه بسته فرهنگ ایرانی ترکهایی برداشت و سبب شد آدمهایی که میخواستند جامعه را متحول کنند، بتوانند کارهایی در این زمینه انجام دهند. یک چیزی گویی در آن آرمان مدرنیته ما وجود داشت و آن معادل قراردادن شهر با پیشرفت بود. چرا فرهنگ روستایی مسخره میشود؟ چرا این همه تمایل در روستاها وجود دارد برای شهری شدن. این مسئله به غیر از مسایل اقتصادی آن یک جنبه روانی عمیق هم دارد و آن اینکه دیگر به شما روستایی نمیگویند. شهر مساوی با پیشرفت خودش یک مسئله است. اصلا این طور نیست و چه کسی گفته که زندگی در شهر معادل با پیشرفت است.
وی ادامه داد: در ایران روستاهای بسیار آباد و پیشرفته داشتهایم، جایی که فرهنگ مدنی بسیار پیشرفته داشته و انسانیت حاکم بوده است. این معادل قرار دادن شهر با پیشرفت، مسئله ایجاد کرده زیرا ما خواستهایم به هرقیمتی همه جای ایران را شهر کنیم و توجه نکردهایم که شهر فقط ساختمان و کالبد نیست. به تعبیر یکی از کارگران شهرداری در تهران، شهر فقط ساختمان بلند کردن نیست. وی به درستی به این نکته اشاره کرده که شهر فقط همین ساختمانهای بلند و پلها و اتوبانهای شیک و غیره نیست بلکه شهر یک قسمت اجتماعی و انسانی عمیق دارد که اگر آنها را نداشته باشیم، شهر نداریم. آنچه داریم یک مشت خیابان و ساختمان عاری از انسانیت است. آدمهایی که به سرعت از کنار هم رد میشوند و سرنوشت بقیه برای آنها اهمیتی ندارد.
این استاد جامعه شناسی با بیان اینکه چه نشانههایی برای نگران شدن در اجتماع وجود دارد، تاکید کرد: یکی از این نشانهها حذف فضاهای اجتماعی محلی است. ما باید اکنون نگران فضاهای عمومی باشیم که در حال از بین رفتن است. جامعه ایران از جوامعی است که به زودی پیر میشود و باید شهرمان را برای آن آماده کنیم. ساخت پارکهای منطقهای ایده خوبی است ولی پارکها باید در نزدیکترین محل به خانه ما باشند نه اینکه آخر هفته در ترافیک و با آلوده کردن هوا و اتلاف وقت به پارکی دوردست در شهر برویم. نکته بعدی، موازی کاری، تعدد دستگاهی و بی مسئولیتی مدیریت شهری است. چه کسی باید در برابر کلیت شهر و حفظ فضاهای تاریخی شهر باید قبول مسئولیت کند؟ جوابی برای این سوال وجود ندارد چون ما تکلیف شهر را مشخص نکردهایم در حالیکه باید در این خصوص کار شراکتی بین نهادهای مختلف شهری انجام شود.
وی در ادامه مسئله تهران و پیرامون تهران را مطرح کرد و افزود: ما اکنون تهران نداریم و شهر به معنای کلاسیک آن دیگر نیست. البته چیزی به نام انبوهه شهری برای آن شکل گرفته، ولی جالب است که قالبهای مدیریتی آن تغییری نکرده است. ما مدیریت کلان شهری یا منطقه شهری لازم داریم برای اینکه این انبوهه شهری را مدیریت کند، برای مثال در شهرهایی مثل نوتردام، سیدنی، آکلند و لندن چنین مدیریتی وجود دارد.
دکترایمانی افزود: مسئله بعدی نیز کالایی شدن شهر، فقر شهری و اجتماع غیررسمی است. تنها دو درصد دستفرشان در شهر کشاورزند و 98 درصد آنها شهری هستند. ما دیگر چیزی به نام مهاجرت روستایی نداریم و این دستفروشان حاصل فقر شهری هستند. پس تشویق به بازگشت به روستاها تصویر غلطی است. 78 درصد از این دستفروشان شغلشان دستفروشی است که نمی توان آن را نادیده گرفت و آنها را از شهر بیرون کرد، چون آنها هم حقی از شهر دارند. بین دستفروشی و تن فروشی یک موی نازک است پس چرا می خواهید پاره اش کنید.
این استاد دانشگاه علوم اجتماعی در ادامه سخنان خود به مسئله طرح های جامع شهری اشاره کرد و افزود: طرح جامع شهری تا زمانی که برای مردم ناخوانا باشد، اصلا معنایی ندارد. مردم باید آن را بدانند و در مورد آن آگاهی داشته باشند. اینجا این سئوال مطرح می شود که پیوند شهر و دانشگاه جدا از قراردادهای اجتماعی چیست؟ مسئله بعدی نیز بحث تناقضهای شهری است. برای مثال شهر آلوده است، مدارس را تعطیل میکنند، یعنی هزینه آلودگی هوا را بچهها را پرداخت میکنند ولی همچنان ماشینها و کارخانهها دودزا هستند و مسئولان کاری به آنها ندارند. در واقع کودکان که نسل آینده جامعه ایران هستند باید هزینه آلودگی را بدهند.
وی گفت: نکته آخر بحران دموکراسی محلی است. بدین معنا که اگر دموکراسی محلی نداشته باشیم نمیتوانیم دموکراسی شهری نیز داشته باشیم. محله تعریف اجتماعی دارد و جایی است که آشنایی در آن وجود داشته باشد. بنابراین انجمن های محلی ما برای محله نیستند و بخشی از بروکراسی شهرداری هستند. متاسفانه این بحران دموکراسی محلهای در تهران دیده میشود.