به گزارش روابط عمومی شرکت مادر تخصصی عمران و بهسازی شهری ایران به نقل از پایگاه خبری وزارت راه و شهر سازی دکتر عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی معتقد است ۲۷۰۰ محله در شهرهای ایران شناسایی شدند که در وضعیت بسیار نا بهنجاری زندگی میکنند. این یعنی بد مسکنی
وضعیت بد مسکنی دقیقاً یعنی چه وضعیتی؟
بد مسکنی. یعنی در بافتهای میانی شهرها زندگی میکنند که دچار فرسودگی شدهاند و وقتی وارد آن بافتها میشوید متوجه میشوید که اکثر این بافتها در حال فروریزش هستند. شبکه معابر کفایت نمیکند و منزلت اجتماعی و کیفیت زندگی در سطح بسیار نازلی است. بحث دیگر بدمسکنی به حاشیهنشینان بر میگردد. چیزی حدود ۱۱ میلیون نفر در حاشیه شهرها زندگی میکنند که در آن مناطق هم کیفیت زندگی و سازمان اجتماعی در سطح نامناسبی قرار دارد، ایمنی مطلوبی ندارند و خدمات عمومی بسیار پایینی وجود دارد.
نکته بسیار مهمی که وجود دارد این است که مسکن مهر حتی برای این اقشار هم جالب نیست. این از منظر سازمان اجتماعی و ویژگیهای جامعه شناختی نکته بسیار مهمی است. یعنی حتی مسکن مهرهایی که ساخته و تحویل داده شدند نیز جذابیت چندانی برای سکونت نداشتند. چون همان حداقل سازمان اجتماعی که در بافتهای حاشیهای وجود دارد در مسکن مهر اصلاً پیدا نمیشود. در مسکن مهر آدمها شبیه کالا هستند که در قفسهها چیده میشوند و روابط اجتماعی و عناصر فرهنگی، هویتی و حس تعلق وجود ندارد.
طرح مسکن مهر نمونه مشابه خارجی هم دارد؟ وضعیت آنها چه شد؟
جالب است که شبیه مسکن مهر قبلاً هم در دنیا پیاده شد و همه جا هم شکست خورد. پروژههایی که عناوینی چون مسکن شهرداری و... نامیده میشدند. وقتی شما یک کلونی تعریف میکنید و آدمها را در قفسهها میچینید و هیچ ارتباطات عاطفی و فرهنگی و اجتماعی وجود ندارد نتیجهاش مسکن مهر میشود.
بنابراین سیاست ما این بود که اساساً دولت بدون اینکه وارد حوزه ساخت مسکن شود به توانمندی متقاضیان مسکن و همچنین افراد دارای وضعیت بد مسکنی بپردازد. آدمها به فرمان ما نیستند که مانند پادگان به آنها دستور دهیم که کجا و چه خانهای با چه نوع معماری برای آنها بسازیم. بنابراین تمام سیاستهای ما بر اساس بازآفرینی شهری است. بازآفرینی هم دو حوزه عمومی و خصوصی دارد. به لحاظ عمومی باید منزلت اجتماعی آن منطقه یا محله را بالا برد و هویت فرهنگی و تاریخی را به آن برگرداند.
اقدامهایی که ما در همین منطقه سیروس انجام دادیم و با بازسازی اماکن و ساختمانها هویت فاخر به آن منطقه دادیم در همین راستاست یا در دل بافتهای فرسوده شهر بوشهر دانشکده معماری را احداث و به تدریج ساختمانها و اماکن را نو کردیم. این موجب شد که منزلت اجتماعی در منطقه بالا برود و سازمان اجتماعی انضباط بیشتری به خود ببیند. ایجاد اماکنی که مردم بتوانند در آنجا به خودشان هویت دهند در وهله بعدی باید مد نظر قرار گیرد. همچنین ارائه خدمات عمومی آموزش، بهداشت، درمان و... نیز همزمان افزایش یابد. در کنار این وجه عمومی بازآفرینی شهری، وجه خصوصی نیز وجود دارد و آن هم توانمندسازی ساکنان است. کاری که انجام شده این است که افرادی که در این اماکن و محلهها ساکن هستند تسهیلات به مراتب ارزانتر و با شرایط بهتری دریافت میکنند.
سیاست ما این است که این افراد را توانمند کنیم. این در قالب سیاست مسکن مهر اصلاً نمیگنجد. اینکه آمار بدهیم و بگوییم سیاست ما این بود که خانه بسازیم و آمار بدهیم که چند میلیون مسکن ساختیم. این مدل گزارشدهی مسکن مهر نمیتواند مورد استفاده ما قرار بگیرد که چگونه به بازآفرینی شهری پرداختیم و سپس آمار بدهیم.
مسکن اجتماعی که ایده آن در اوایل دولت مطرح شد و سپس چندان به آن پرداخته نشد در این قالب مفهوم پیدا میکند؟ اکنون که در هیأت دولت مورد تصویب قرار گرفت چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد؟
در قالب مسکن اجتماعی هم این سؤال پیش میآید که چرا میگوییم مسکن اجتماعی؟ به این دلیل میگوییم اجتماعی چون این مسکن اصلاً اقتصادی نیست. خانهسازی در مدل مسکن اقتصادی است یعنی باید مسکن بسازید و بازگشت سرمایه صورت پذیرد، ولی به گروههای کم درآمدی برخورد میکنیم که اصلاً در قالب مدل اقتصادی امکان تأمین سرپناه ندارند. در خارج هم که اینها به اسم مسکن اجتماعی معروف است به این خاطر است که اصلاً مدل اقتصادی نیست و بر اساس مدل اجتماعی پیش رفته است. وقتی مدل اجتماعی مدنظر قرار گرفت این سؤال پیش میآید که متولی آن کیست؟ چه کسی باید آن را تأمین کند. پاسخ این است که نهادهای حمایتی و نهادهایی که سیاست اجتماعی را تعقیب میکنند باید متولی شوند؛ یعنی این میشود بخشی از سیاستهای اجتماعی دولت. لذا نهادهایی چون کمیته امداد، سازمان بهزیستی و بنیاد مسکن این مسکن اجتماعی را دنبال میکنند. کاری که ما باید در این وزارتخانه انجام دهیم کمک به این نهادهاست نه کمک به اشخاص.
اشخاص از طریق آن نهادها مورد حمایت ما قرار میگیرند. همین هفته پیش آقای ربیعی وزیر کار که برای تحویل آخرین واحدهای مسکونی به خانوادههای دارای دو معلول به میاندوآب رفته بود در قالب سیاست مسکن اجتماعی قابل تعریف است. اگر ۱۰ درصد اعتباری که به ساخت مسکن مهر اختصاص یافت به نهادهای حمایتی اختصاص پیدا میکرد مسأله گروههای هدفی که دنبال توانمندی آنها بودیم تا حالا حل شده بود.
شما به صورت مرتب انتقادهایی را به مدیریت شهری وارد میکنید. آنچه که در بیان شما به عنوان فاجعه مدیریت شهری معروف است از چه زمانی شروع شد و علتش چیست؟
فاجعه مدیریت شهری تهران از زمانی شروع شد که حکومت قانون در شهر کنار گذاشته شد و امکان فروش قانون و ضابطه به وجود آمد. قانون حق عمومی است و هیچ مدیری حق ندارد قانون را بفروشد. فاجعه از وقتی شروع شد که امکان فروش قانون به صورت رسمی آغاز شد. اوایل این کار به صورت محدود بود ولی در ادامه گسترش یافت و اخیراً سهم این فروش قانون در تأمین بودجه مدیریت شهری از ۵۰ درصد عبور کرد. درهمین بودجه سال آینده شهرداری از ۱۸ هزار میلیارد تومان بودجه تعریف شده نزدیک به ۵۰ درصد یعنی ۸۹۰۰ میلیارد تومان آن از تراکم فروشی است. تبعات و نتیجه آن هم کاملاً مشخص است. سرعت حرکت در تهران به کمتر از ۷ کیلومتر رسیده است. میلیونها نفر ساعت ها در ترافیک میمانند و سرعت حرکت بسیار کند شده است. نبود ظرفیت زندگی نیز از دیگر تبعات آن است. هزاران میلیارد تومان سالانه صرف میشود و هیچ تأثیری بر افزایش قابلیت زندگی در تهران ندارد.
منبع: سالنامه ایران