دکتر مظفر صرافی صاحبنظر در حوزه شهرسازی معتقد است: معیارهای سنجش پایدار، میزان جمیعت، سرانه و الگوی مصرف است و اقتصاد ایران اقتصادی خطی است که باید برای پایداری شهری به اقتصاد چرخهای تبدیل شود.
به گزارش روابط عمومی شرکت مادر تخصصی عمران وبهسازی شهری ایران به نقل از پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، دکتر مظفر صرافی دارای دکترای برنامهریزی شهری و منطقهای از کشور کانادا و دانشیار دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه شهیدبهشتی در گفتگویی مشروح به بیان نقطهنظرات و دیدگاههای خود درباره معنای پایداری در شهر امروزی پرداخت.
وی معتقد است که پایداری شهر در گرو اقداماتی همساز در راستای عدالتاجتماعی، زیستمندی اقتصادی و تعادل اکولوژیک است و تاثیرگذارترین عامل در شکلگیری توسعه پایدار شهری، اقتصاد است. از دیدگاه این صاحبنظر در حوزه شهرسازی، معیارهای سنجش پایدار، میزان جمیعت، سرانه و الگوی مصرف است و اقتصاد ایران اقتصادی خطی است که باید برای پایداری شهری به اقتصاد چرخهای تبدیل شود.
تعریف توسعه پایدار و شهرپایدار چیست؟
توسعهی پایدار در واقع به معنی زیستن در حد و اندازهی محیط زیست است. لذا شهری پایدار شامل و سوخت و ساز (متابولیسم) ویژه خود بوده تا آن چه را که یک شهر میگیرد (درون داد) و یا پس میدهد (برون داد) باید متناسب با ظرفیت اکولوژیک آن مکان و منطقهاش باشد. ما در توسعه پایدار باید متناسب با آن چیزی که به صورت تجدید پذیر در اختیارمان قرار گرفته است، مصرفمان را محدود و کنترل کنیم تا از سرمایهی طبیعی کاسته نشود و نیز آن چه را که به طبیعت باز میگردانیم باید متناسب با ظرفیت پالایش و جذب در طبیعت باشد تا خدمات پشتیبان حیات مختل نشود؛ باتوجه به مصرف بیش از اندازهی امروز بشر و آلودگیهای مختلف زیستمحیطی میتوان نتیجه گرفت که هم محدویت در منابع و هم تنگناهای محیطی را فراتر رفتهایم. در واقع این گونه می توان تعبیر کرد که از سوئی از "اصل" سرمایه طبیعی (و نه "سود" آن) داریم مصرف میکنیم و از سوی دیگر، آنقدر پسماند و پساب و انتشارات به محیط میریزیم که نمیتواند جذب کند (بالا میآورد!) و به این پدیده آلودگی میگوییم. حال با توجه به سهم روزافزون جمعیت شهری جهان و آلودگی های ناشی از آنها، جنبشهای بسیاری در خصوص شهر پایدار برای مقابله با تهدیدات زیستمحیطی بوجود آمده است. از جمله کشورهای آمریکای شمالی روال طی شده توسعه خود را مورد نقد و بازنگری قرار دادهاند و راهکارهایی در خصوص فشرده سازی شهرها، هوشمند شدن رشد شهری، توسعه با محوریت حمل و نقل عمومی و نوشهرگرایی داده شد که برخی این بازنگریها و طرح ها نشان دهندهی بازگشت به زندگی اجتماعی شهر همچون دوران پیش از خودرو-محوری، مصرفزدگی و فردگرائی افراطی کنونی است.
تاثیرگذارترین عامل شکل گیری شهر پایدار کدام است؟
هرچند نیل به شهری پایدار مجموعهای هماهنگ از اهداف و اقدامات با سرلوحهی عدالت اجتماعی، زیستمندی اقتصادی و تعادل اکولوژیک را میطلبد، لیکن اقتصاد را میتوان تاثیرگذارترین عامل در شرایط حاضر دانست. در واقع مشاهدهی درهم ریختگی محیط زیست به پذیرش محدودیت زمین (چه از نظر منابع فراهم و چه از نظر ظرفیت جذب) ما را میرساند که به اقتصادی اشاره دارد که در آن رشد نامحدود وجود ندارد. در این زمینه باید به دو نوع اقتصاد اشاره میشود: الف- اقتصاد سبز، ب- اقتصاد اکولوژیک.
تفاوت اقتصاد سبز با اقتصاد اکولوژیک برای شهر چیست؟
در اقتصاد سبز به دنبال راه کارهایی هستیم که اثرات و پیامد های ناشی از فعالیت های اقتصادی بر محیط زیست را کاهش دهیم که میتواند در چارچوب اقتصاد حاکم باشد و در واقع معلولهای مشکلآفرین را نشانه میرود؛ در حالی که اقتصاد اکولوژیک با علل این ناپایداری در ریشه و تغییر بینش و رفتار اقتصاد کنونی سر و کار دارد. در بینش اقتصاد اکولوژیک، دلیل اصلی ناپایداریها (اعم از کاهش منابع و یا آلودگیهای محیطی) در تفکر اقتصاد نئوکلاسیک که خطی است، ردیابی میشود؛ نوع تفکری که هزینههای محیطی را برونفکنی کرده و در نتیجه آنچه پایههای حیات را از بین میبرد، اقتصادی می شود و ترویج مییابد. در این اقتصاد خطی، فرض بر این است که هرچه بخواهیم منابع طبیعی به عنوان درونداد وجود دارد (در حالیکه بسیاری از منابع تجدیدپذیر نیستند و یا با نرخی بیش از بازتولید مصرف میشوند) و همچنین فرض است که هرچه بخواهیم میتوانیم به محیط بریزیم (در حالیکه آلودگی دلالت بر سرریز ظرفیت محیط دارد). اینکه ما هزینههای بهرهبرداری غیرپایدار را در حسابهای اقتصادی نمیآوریم و نتیجه میگیریم که فعالیتی اقتصادی است، فاجعهای مانند وضع محیط زیست کنونی ایران و جهان را به بار میآورد! در حالی که در اقتصاد اکولوژیک، چرخهای از تبدیل بروندادها به دروندادها و در واقع بازگشت به چرخهی طبیعت مورد نظر است که رشد به شکل کنونی را نفی مینماید، همانا رشد صفر اما توسعهی مثبت و به بیانی بهتر و نه لزوما بیشتر. در این ارتباط، شهر باید مواد و مصالح و انرژی را به گونهای مصرف کند که وقتی تبدیل به محصول نهایی شدند قابلیت برگشت به طبیعت را داشته باشند و به چرخهی طبیعت وارد شوند تا مجددا مورد استفاده قرار گیرند. شهری اینچنین بر پایه اقتصاد اکولوژیک مناسباتی پایدار با محیط پشتیبان حیاتش برقرار میکند.
مراحل تحقق توسعه شهر پایدار کدام است؟
ابتدا توجه داشته باشیم تحقق موضوع پایداری را می توان در چهار مرحلهی مرتبط با مصرف به این شرح جستجو کرد:
مرحله نخست: درصورت عدم نیاز به چیزی دلیلی برای مصرف کردن آن وجود ندارد.
مرحله دوم: کاهش مصرف آنچه ضروری است به کمترین میزان
مرحله سوم: استفادهی طولانی و چند باره از چیزهای مورد نیاز تا حد امکان
مرحله چهارم: بازگرداندن چیزهای مصرفی به چرخهی طبیعت.
با تسری این مراحل به موضوع یک شهر میتوان این تحلیل را ارائه داد که یک شهر در صورتی پایدارا ست که اقتصاد آن به صورت اکولوژیک عمل کند و این به معنی آن است که موضوعی به نام رشد کمی در هر موضوعی نباید داشته باشیم و این به دگرگونی بزرگی در خواستهها و سبک زندگی ما نیاز دارد که از نظر من این محرکه را تغییر اقتصاد پایه شهر تامین خواهد کرد. این موضوع یعنی عدم رشد برای بسیاری نگران کننده است (چراکه به ظاهر عدم افزایش نرخ رشد همیشه نشانه خوبی ندارد و برای مثال اگر یک مسئول مملکت در پایان گزارشهای سالانه خود بگوید رشدی در زمینه کاری خود نداشته بسیار وحشتناک به نظر میآید در حالیکه اینگونه نیست؛ میتوان کیفیت بهتر و کمیت کمتر داشت.
در خصوص تحقق توسعه پایدار شهر همانطور که گفتم مجموعهای از ابعاد اجتماعی، اقتصادی و محیط زیستی لازمست. مثلا در ایران یک سوم جمعیت شهری زیر خط فقر قرار دارند که نمیتوان برای بهبود زندگی آنها به رشدی مشابه باقی شهروندان اندیشید. حتی همین حالا باید از رشد مصرف منابع و تولید آلودگیهای شهری کاست تا چه برسد به افزودن رشدی عظیم برای نیازمندان. پس اگر نمیتوان رشد داشت، باید تغییری در سهمها صورت گیرد تا عدالتی در توزیع فرآوردههای اقتصادی به وجود آید. برای درک این موضوع مثال تقسیم کیک را میزنم: اگر کیکی را در نظر بگیریم که افرادی میخواهند گرسنگی خود را با آن مرتفع سازند؛ عده ای هستند که بهرغم گرسنگی زیادشان تنها میتوانند قطعهی نازکی از کیک را استفاده کنند؛ در حالیکه عدهی دیگری هم هستند که به اندازهی بیش از نیازشان از کیک استفاده میکنند. برای حل این مشکل راه حل سنتی این است که قطر کیک را افزایش دهیم تا به گرسنگان سهم بیشتری عاید شود تا گرسنگی ایشان برطرف شود که به معنی اتکا به رشد است. اما در تفکر پایداری گفته میشود که نباید قطر کیک را افزایش داد (همانا اشباع ظرفیت محیط) بلکه باید در سهمها تغییراتی ایجاد کرد؛ بنا براین در این دیدگاه، برای عدهای رشد مثبت و برای عدهای رشد منفی خواهیم داشت و البته حاصل جمع آن هیچ اتفاقی نخواهد داشت؛ حالا اگر به جای آن کیک، کرهی زمین را در نظر بگیریم باید گفت که اکنون کل ظرفیت زمین اشباع شده است و بهره برداری بیشتر یعنی افزایش قطر کیک که سبب لطمه زدن به طبیعت و محیط زیست شده و آلودگی ها و چالشهای امروز را سبب شده است که اقتصاد خطی کنونی شهرها منادی آنست و این کاملا خلاف توسعهی پایدار است.
معیار سنجش پایداری یک شهر چیست؟
در این خصوص می توان به سه معیار اصلی اشاره کرد: یکم- میزان جمعیت در شهر، دوم- سرانه مصرف این جمعیت در آن شهر، سوم- الگوی مصرف ساکنان شهر. حاصلضرب این سه، بار شهر بر محیط را نشان میدهد که کاهش این ردپا یعنی کاهش جمعیت، کاهش سرانه و نوع مصرف (اینکه چقدر همساز با طبیعت باشد) تا شهر پایدار باشد.
بگذارید مثالی داشته باشم که چرا الگوی توسعه کنونی جهان قابل تداوم نیست و باید به الگوی نوینی روی آورد: در حال حاضر چین و هند بیش از ۳.۵ میلیارد نفر جمعیت جهان را به خود اختصاص دادهاند (حدود ۴۰ درصد جمعیت کرهی زمین). این دو کشور در صدر کشورهایی هستند که از نظر اقتصادی به شدت در حال رشد بوده اما سوالی که اینجا مطرح میشود این است آیا کرهی زمین میتواند بار رشد این جمعیت را با الگوی توسعه کنونی تاب بیاورد؟ مسلما خیر! فقط کافیست مشابه الگوی مصرف آمریکائی بخواهند سرانهی مصرف منابع و تولید آلودگی چند برابری داشته باشند تا زمین را به ورطهی نابودی بکشانند.
ما اعتقاد داریم که توسعه پایدار برای همه (عدالت دروننسلی) و برای همیشه (عدالت بیننسلی) است و باید در نظر داشت که پایداری در واقع از طریق الگوی نوینی از زندگی که شهرها باید طلایه دارش باشند، شکل میگیرد. شهر ها هم پایدارساز و هم ناپایدارساز میتوانند باشند؛ یعنی به عبارتی هم می توانند شهر "خوب" و یا شهر "بد" باشند و مانند شمشیری دو لبه عمل کنند. از سویی اگر قرار باشد تحول بزرگی در کرهی زمین برای رسیدن به پایداری اتفاق افتد، با ترک کردن فضای شهری و پناه به ناکجاآباد روستائی اتفاق نمیافتد؛ ترک کردن شهر به عبارتی پاک کردن صورت مسئله است. باید با همین شهرها کار کرد. کنترل جمعیت امری است که باید با برنامه و سیاستگذاری صحیح انجام شود و فرهنگسازی پایداری از طریق شهرها ترویج یابد و بسیاری از فناوریهای سازگار با محیط و الگوهای سکونت اکولوژیک باید از دل شهرها تراوش کند.
آیا شهرهای کنونی ما، شهرهایی با معیارهای توسعه پایدار هستند؟
شهرهای ما در حال حاضر برآمده از منافع سرمایههای بزرگ و با حداقل کنترل شهروندی شکل میگیرند و همان اقتصاد خطی برآمده از الگوی توسعهی ناپایدار جهانی در آن حاکم است. از اینرو همه چیز در شهر مانند کالا قابل خرید و فروش میشود و قواعد پایداری که در نگاه اقتصاد خطی و سوداگری سرمایه، غیراقتصادی است، در شهر جایگاهی ندارد. اینک ظرفیتسازی در مدیریت شهری کشور برای تغییر جهت به سوی پایداری نیازی مبرم است.
آیا به صراحت میتوان نتیجه گرفت که در کشورهیچ شهر پایداری وجود ندارد؟
بله دقیقا، اگر ما جمعیت هر شهر را ضرب در سرانه ی مصرف، ضرب در الگوی مصرف کنیم میتوان تشخیص داد که یک شهر پایدار است یا خیر. در ایران، شهری پایدار وجود ندارد. در این خصوص باید گفت مثلا ما با موضوع انتقال آب بینحوضهای مخالف هستیم و معتقدیم هر آنچه در طبیعت قرار دارد بر مبنای اصولی است که خداوند در طبیعت حاکم کرده است؛ اگر جا به جایی در آن صورت بگیرد ضد پایداری خواهد بود و درواقع با این کار یک ظرفیت دروغ به یک شهر یا منطقه تزریق کردهایم. موضوع دومی هم که از اهمیت بالایی برخوردار است، سرانهی مصرف است که نشان دهندهی میزان مصرف در یک جامعه است و افزایش این سرانه در ایران (آب، انرژی، زمین و مصالح) نشانهی ناپایداری شهرهاست. سومین موضوع، الگوی مصرف است که مربوط به سبک و سیاق زندگی میشود. برای مثال ورود پلاستیک به محیط به هزاران سال برای آنکه جذب طبیعت شود، زمان نیاز دارد و بنابراین اینگونه تغییرات که به دورریزهای شهری اضافه شدند، حاکی از ناپایداری است.
به نظر شما اولین قدم برای رسیدن به توسعه پایدار در ایران چیست؟
به طور کلی برای رسیدن به پایداری ما نیازمند دگرگونی بزرگ بیش از هرچیز در بینش و فعالیتهای اقتصادی هستیم. اکنون متاسفانه زندگی همهی ما وابسته به نفت و بهره برداری از سوختهای فسیلی است که این امر کاملا ضد پایداری و توسعه است. اگرچه سببساز بسیاری از ناپایداریها شهرها بودند اما در عینحال شهرها میتوانند پیشگام در ترویج دیدگاه و شیوهی زندگی پایدار باشند؛ زیرا شهرها محل آگاهی و نوآوری و انتشار اجتماعی آنها برای تغییر باشند؛ پس برای شروع باید به شهرها و اقتصاد اکولوژیک در آنها متکی شد.
برای آخرین سوال، آیا شما با توسعه پایدار در کنار بلندمرتبه سازی در شهرها موافق هستید؟
بلندمرتبهسازی از دیدگاه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و محیط زیستی هم میتواند خوب و هم بد باشد. اگر فکر کنیم که بلند مرتبهسازی به عنوان سبکی از زندگی به الگوی زندگی مصرفی دامن میزند و مثلا سرانه مصرف منابع را افزایش میدهد، ضد قواعد پایداری است؛ اما ممکن است معکوس آن هم اتفاق بیافتد. درواقع بلندمرتبهسازی میتواند الگوی زندگی جمعی و مصرف اشتراکی و سرانه کمتر، مثلا زمین و انرژی را باعث شود که در اینصورت همراه قواعد پایداری اقتصادی و محیطزیستی است. اگر بلندمرتبهسازی به زندگی فردگرایانهی افراطی در سلولهای خودخواهانه ختم شود ناپایداری را باعث شده است ولی اگر باعث افزایش برخوردهای چهره به چهره و قوی شدن ارتباطات مردمی و همبستگی جمعی شود در مسیر توسعه پایدار اجتماعی قرار میگیرد.
گفت و گو: دنیا عباسی کسبی