من با گفتمانسازی مسئله دارم، چراکه به آن معناست که ما به یک چیزی رسیدهایم و بعد میخواهیم دیگران را اقناع کنیم که به همان چیزی که ما رسیدهایم برسند و اجرایش بکنند.
مساله ما نقد وضع موجود است، تا از این نقد به جایی برسیم. بیشتر خطر بیهویتی و خطرهاییست که در کمین شهرها است تا اینکه بگوییم وزارت شهرسازی مدلی دارد که شهرداریها ندارند. نقد وضع موجود میتواند دغدغه مردم محله، شهر و حتی دغدغهای در سطح ملی باشد.
برای اینکه قابل لمس شود که ما چیزی داریم در گذشته، و الان چیزی نداریم و میخواهیم به آن گذشته برسیم، باید به فرآیند جلب مشارکت بیندیشیم. به عبارت دیگر باید سقراطی برخورد کرد.
گفتگومحور باید وارد شد و بجای اینکه سعی کنیم جواب را بگوییم، مرتب باید سوال را تکرار کنیم تا حول این موضوع گفتگو شکل بگیرد. ما یکسری طرحهای ناموفق داریم که باید سعی کنیم اندیشه ایرانشهری به سرنوشت آنها دچار نشود.
از نظر من یکی از این طرحها، طرح الگوی اسلامیایرانی پیشرفت است. این طرح مورد حمایت دولت و نظام بود، برایش خرج شد، تقریبا تمام افراد مهم هم درگیرش بودند، اما ما هنوز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را نتوانستهایم به نتیجه برسانیم. اندیشه ایرانشهری باید همه را درگیر کند.
نمیتوان همه چیز را استخراج کرد و نوشت و گفت این مانیفست ماست برای شهر. دیگر همه ما فهمیدهایم که این مانیفستنویسیها به جایی نمیرسد. ما باید به چارچوبهای اولیهای فکر کنیم که مرتبا در طول کار خودش را اصلاح کند.
وزارتخانه راه و شهرسازی متکفل است که به مسئله هویت شهری بپردازد، اگر در مساله هویت شهری به نکات اولیهای رسیده، باید این نکات را عرضه کند، بر سر آنها، گفتگو شود و در این آمدوشد و رفتوبرگشت، اتفاقی رخ دهد که تبدیل نشود به پروژههای شکست خورده.
باید شهر خوب را شهر خوب بگیریم، ایرانشهر را ایرانشهر بگیریم و بعد ببینیم آیا تلاقیهایی میتوانیم پیدا بکنیم یا نه. اما ایرانشهر را الزاما همان شهر خوب نگیریم. ممکن است وقتی به گذشته برمیگردیم با مسائل و مشکلاتی مواجه شویم. اما وجه مثبت این بحثها و ایدهها همین است که باید کاری کرد. و درصورتی به نتیجه خواهیم رسید که همین گفتگو صورت بگیرد.
* دکتر هادی خانیکی - استاد علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی