حدود و حریم کلانشهر تهران و شهرهای دیگر در حال گسترش است. شهرهای بزرگ ما روزبهروز جمعیت بیشتری جذب خود میکند و در نتیجه برای جایدادن مازاد جمعیت، حدود شهریشان نیز گسترش مییابد. این رویدادی است که عجیب و غیرقابل پیشبینی هم نبوده است؛
۱ ) اگر همین حالا در فرودگاه مهرآباد تهران سوار بر هواپیما شوید، بر فراز ایران به پرواز درآیید و از بالا به پایین نگاه کنید، میبینید هرجا که آبادی و روستایی هست، دستکم یک چشمه، استخر یا رودخانهای هم هست که مراکز استقرار جمعیت در اطراف آنها شکل گرفتهاند. مثلاً در یزد، روستاهایی وجود دارد با نامهای شنبهده، یکشنبهده، دوشنبهده و همینطور تا به آخر هفته، به این دلیل که آب در هرکدام از این روزها از یکی از این دهات عبور میکند و پایین میرود، تا هفت روز هفته تمام شود. تهران نیز یکی از دهات ری بود که در زمان آقامحمدخان قاجار از منابع سرشار آب برخوردار بود؛ رودخانهها، باغها و چنارستانهایی داشت که به آن قابلیت شهرسازی داده بود. پس هرجا که آب هست، آبادانی هم هست. شهرسازی در اطراف منابع آب، در زمان عُمر اوج گرفت. ارتش او که برای گسترش اسلام در منطقه خاورمیانه به پیش میآمد و به این منظور میخواست به شهرسازی دست بزند، تصمیم گرفت آن شهرها را در مناطقی که در اطراف رودخانهها بود و آبوهوای مطبوعی داشت بنا کند. با این پیشینه بود که امروزه بسیاری از شهرها در ایران، عراق و عربستان وجود دارند که به این شیوه ساخته شدهاند.
2) تمامی شهرها، هستهای مرکزی در دل طبیعت دارند که از آن نقطه، گسترش خود را آغاز میکنند. این گسترش شهر از چهار جهت تا جایی که شهرنشینان و مهندسان شهرسازی برای آن محدودیت قائل شوند، پیش میرود. در دوران پیش از انقلاب، ابتدا برنامه محدودیت گسترش پنجساله اول مطرح شد که کسی بیش از آن محدوده نمیتوانست به ساختوساز بپردازد. اگر هم ساختوسازی انجام میشد، به آنها آب و برق و تلفن نمیدادند. در برنامه پنجساله دوم، حریم شهر تهران بیش از دورۀ پیشین وارد محدوده طبیعت اطرافش شد.
این پرسش پیش میآید که آیا بهصورت اصولی، محدودهای برای ورود به حریم طبیعت وجود دارد؟ پاسخ این پرسش مثبت است. الآن محدوده ارتفاع در تهران، بالای ۱۸۰۰ متر است که اجازه ساختوساز در آن وجود ندارد. زیرا از این ارتفاع به بالا، برف و باران میبارد، جایی برای شکلگیری منابع آبی است و درختان و بوتهها در آن میرویند. در حقیقت این منطقه کمربندی سبز برای حفاظت از محیطزیست تهران است. شاید بسیاری ندانند که اگر ما در ارتفاعات تهران بافت و پوشش جنگلی داشتیم، هرگز جایی برای وقوع گردوغبار در این شهر نبود. چراکه هر هکتار جنگل، هفت تُن ریزگرد را جذب میکند. به هر ترتیب، حدود شهر تهران بهعنوان یک کلانشهر باید حفظ شود تا مناطقی چون سرخهحصار، جاجرود و خجیر که گوشوارهها و ریههای تهران هستند و تنفس را برای ما ممکن میکنند حفظ شوند و باقی بمانند. اگر تهران را یک صورت فرض کنید، فضای سبز اطراف آن گوشوارههایی هستند که مثل مو گرد صورت را گرفتهاند و به تهران زیبایی و حیات میدهند و ملزومات وجود فضای سبز را تأمین میکنند.
3) یکی از مشکلات پیش روی محیطزیست در مواجهه با گسترش شهرها، سیاست یک بام و دوهوا در حفظ حریم ساختوساز در اطراف شهرهای بزرگی چون تهران است. همیشه عواملی وجود دارند که با دامنزدن به گسترش بیرویۀ شهر، فضاهای سبز و حیاتی را تهدید میکنند و به خاطر برخی ملاحظات و محدودیتهای سیاستی، هیچکس در مسیرشان مانعی ایجاد نمیکند. به عنوان مثال، سالهاست دانشگاه آزاد اسلامی بالاتر از ۱۸۰۰ متر ارتفاع یعنی خارج از محدوده مجاز شهر تهران ساختوساز میکند و مدام نیز بالا و بالاتر میرود. این درحالی است که اگر کسی بخواهد در این محدودهها ویلایی بسازد، با بولدوزر آن را خراب میکنند و اجازه ندارد به آن حریمها وارد شود. با این حال کسی بهطور مثال سراغ دانشگاه آزاد نمیرود و جلوی روند تخریب محیطزیست ذیل برنامههای توسعه بیحدوحصر این نهاد را نمیگیرد. این ما را به این نتیجه میرساند که گویی دستهای پنهانی وجود دارند که اجازه نمیدهند
حریم محیطزیست اطراف شهرها حفظ شود و متاسفانه، زمینخواران و کوهخوارانی در میان هستند که به محیطزیست تجاوز میکنند. اخیراً هم که گرایش تازهای بهنام جنگلخواری پیشآمده و در همین راستا، در جنگل نهارخوران که حتی یک گلوله هم در آن شلیک نشده است، «موزه جنگ» ساختهاند. این کار مانند آن است که در دلِ گیلان موزۀ کویر بسازند!
4) حدود و حریم کلانشهر تهران و شهرهای دیگر در حال گسترش است. شهرهای بزرگ ما روزبهروز جمعیت بیشتری جذب خود میکند و در نتیجه برای جایدادن مازاد جمعیت، حدود شهریشان نیز گسترش مییابد. این رویدادی است که عجیب و غیرقابل پیشبینی هم نبوده است؛ جمعیت ایران از زمان پیروزی انقلاب تا به امروز، بیش از دو برابر شده است، پس نمیتوانیم همان تعداد خانه و ماشین که پیش از انقلاب داشتیم را داشته باشیم. نتیجه اینکه سالهاست به خرج طبیعت شهر را بزرگ میکنیم و در دل جنگل و کوه جاده، خانه و ویلا میسازیم. در این شرایط بغرنج، دو راه گریز بیشتر نداریم؛ نخست، اینکه برای رشد جمعیت در شهرها حد و حدودی قائل شویم و بگوییم جمعیت تهران از حدی بیشتر نباید باشد و فکری به حال جمعیت روزافزون این کلانشهر و سایر شهرهای بزرگ کشور کنیم. دوم، اینکه در محدوده شهرهایی چون تهران فضاهای طبیعی بیشتری داشته باشیم که به آنها پارک بگوییم. یعنی چنانکه پیش از این نیز تجربهاش کردیم و متاسفانه جایی متوقف شد، در هر محله شهر یک پارک بزرگ، در خور همان محله، با فضای سبز قابلقبول داشته باشیم تا هم مرکزی تفریحی باشد و هم توان تنفس شهر را اندکی بهبود بخشد.
اسماعیل کهرم
* مشاور رییس سازمان حفاظت از محیطزیست
منبع: ویژهنامه جامعهشناسی نشریه راه ابریشم