به گزارش خبرگزاری مهر، بیت الله ستاریان گفت: نزدیک به ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار محله بدمسکن به روایت وزیر راه و شهرسازی دولت یازدهم در کشور داریم که شناسایی شده است. محلههایی که به قول آخوندی برای رفع معضل فرسودگی هرکدام باید راهحلهای مشخصی را دنبال کرد که به گفته وی طی یک برنامه ۱۰ ساله این کار شدنی است.
وی افزود: مطلبی که وزیر راه و شهرسازی به آن اشارهکرده کاملاً درست است. چارهای جز بازسازی بافت فرسوده نداریم و باید بدمسکنها را بازسازی کنیم. این کار می بایست توسط بخش خصوصی انجام شود و بهطور حتم دولت میتواند با ایجاد جذابیتهایی برای مشارکت بیشتر این بخش برنامهاش را در این زمینه تکمیل کند، اما سؤال مهم این است که طی یک برنامه ۱۰ ساله، بازسازی ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار محله بدمسکن چگونه ممکن است؟
ستاریان اظهار داشت: جمله وزیر راه و شهرسازی به این معنی است که ما در سال باید ۲۷۰ هزار محله بدمسکن را بازسازی کنیم تا در ۱۰ سال به ترمیم کامل محلههای بد مسکن برسیم، اما سؤال این است با استهلاک مسکن چه کنیم؟ نزدیک به ۵۰۰ هزار مسکن در سال به بافت فرسوده اضافه میشود یعنی اگر ۵۰۰ هزار بافت فرسوده را در سال نوسازی کنیم تنها به استهلاک مسکن پاسخ داده ایم.
کارشناس اقتصاد مسکن بیان داشت: از سوی دیگر به یکمیلیون و ۳۰۰ هزار واحد مسکونی در سال نیاز داریم. اگر در سال ۲۷۰ هزار محله بدمسکن را ترمیم کنیم، با بقیه نیازهایمان چه کنیم؟ این ۲۷۰ هزار محله یعنی یکپنجم آنچه در سال به آن نیاز داریم. آنچه بهعنوان برنامهای برای ترمیم بافتهای فرسوده به آن اشارهشده از این زاویه جای بحث دارد.
وی تصریح کرد: در هر کشوری ترمیم بافت فرسوده به نسبت وضعیت جمعیتی آن کشور دنبال میشود. هند یک مثال خوب در زمینه ترمیم بافت فرسوده است. نیاز این کشور به تولید مسکن و ترمیم بافت فرسوده بهمراتب بیشتر از نیاز کشور ماست. «پیادهروخوابها» در این کشور بسیار زیاد هستند، اما در هند با ایجاد شهرکهای زیستی نه شهرکهای اقماری که بهطور کامل توسط بخش خصوصی اداره میشود، به نیاز مسکن و ترمیم بافت فرسوده پاسخ میدهند. ساخت این شهرکها به توسعهدهندهها یا انبوهسازهای بزرگ سپردهشده است. این یکی از راهحلهای ترمیم بافت فرسوده است که در بسیاری از کشورهای بزرگ و پرجمعیت جهان دنبال میشود.
کارشناس ارشد مسکن گفت: اما سؤال این است که بهترین روش برای ترمیم بافت فرسوده در ایران چیست؟ بهترین روش در ایران توسعه شهرهای میانی است. بهجای ساخت شهرکهای اقماری یا SATELITE TOWN باید شهرهای میانی را توسعه بدهیم. تجربه تولید شهرهای اقماری در تمام کشورهای جهان شکستخورده است و در ایران هم عوارض ایجاد این شهرکها توسط دولت دامن جامعه را گرفته است. این شهرکها برای سرریز جمعیت از شهرها به حومهها ایجاد شدند، اما برعکس عمل کردند و نقش پایلوت را در مهاجرت از روستاها به شهرها ایفا میکنند.
وی افزود: یک مهاجر از روستا زمانی که میبیند نمیتواند در شهر زندگی کند به شهرکهای اقماری میرود. این شهرکها بهطور کامل از نظر دریافت خدمات آویزان شهرهای بزرگ و مادر هستند.
ستاریان تصریح کرد: از سوی دیگر حاشیهنشینی بین شهرکهای اقماری و شهرهای بزرگ توسعه پیدا کرده است. انواع ناهنجاریهای اجتماعی و عدم وجود شهرهای هویتساز که از نظر اقتصادی و تولیدی استقلالی ندارند و وابسته به شهرهای مادر هستند از دیگر عوارض ایجاد شهرکهای اقماری است. این در حالی است که اگر انبوهسازان بزرگ در بخش خصوصی شهرک زیستی بسازند، این شهرکها به دلیل شکلگیری هویت اقتصادی مستقل متفاوت از شهرکهای اقماری عمل میکنند.