تهران و شهرهای بزرگی مثل تبریز نقش مهمی در نهضت مشروطه ایفا کردند. حالا بیش از یک قرن و اندی از این نهضت میگذرد و در سالروز امضای فرمان مشروطه، نشستهای تخصصی مختلفی طی سالها برگزار شده و میشود. چهار کارشناس حوزه تاریخ، معماری، جامعه شناسی و نسخه شناسی در نشست تخصصی شهر و مشروطه که در خانه گفتمان شهر برگزار شد، این دوره تاثیرگذارِ تاریخی را مورد بحث و بررسی قرار دادند.
به گزارش روابط عمومی شرکت بازآفرینی شهری ایران، خانه گفتمان شهر در آستانه یکصد و دوازدهمین سال امضای فرمان مشروطه، دیروز نشستی را تحت عنوان «شهر و مشروطه» برگزار کرد.
بر اساس این گزارش، عبدالله انوار، نسخهشناس معاصر ایرانی، کامران صفامنش، معمار معاصر ایرانی،نصرالله حدادی... و مقصود فراستخواه، جامعهشناس حضور داشتند و به ایراد سخنانی پرداختند.
سخنران نخست این نشست تخصصی، عبدالله انوار بود که در خصوص «ایران و مشروطه» سخنرانی کرد.
انوار: تمام فریاد ما بی حد و حدود شدن تهران است
عبدالله انوار درباره تاثیر انقلاب مشروطه بر شهر تهران، گفت: تهران شهری است که از دوره شاه طهماسب اول شخصیت پیدا کرد و برای پیدا کردن نام تهران در تمام جغرافیای قدیم تلاشهای بسیاری صورت گرفت. وقتی محمود غزنوی، ری را پیدا کرد و آنجا را به نابودی کشاند، متوجه شدیم دولاب یکی از نواحی ری بود.
انوار ادامه داد: پسر محمود غزنوی در ناحیه علی آباد، ستاد خود را برپا کرد و برای ما مشخص شد که تا زمان مطرح بودن ری، تهران ناشناخته بود اما به تدریج، مردمان ری وارد تهران قدیم شدند. در همین دوره تهران به تدریج گسترش یافت تا اینکه شاه طهماسب برای زیارت مقبره عموی خود در شهر ری از تهران عبور کرد و از این شهر خوشش آمد، بنابراین دستور داد 114 برج و بارو را در اطراف شهر بسازند که روی هر کدام از آنها یک سوره قرآنی قرار داشت.
به گفته انوار، اطراف تهران را هم خندقهایی با حد و حدود امروزی ایجاد کردند. این خندقها از شمال تهرانِ آن روز به خیابان امیرکبیر، از شرق به خیابان سرچشمه، از جنوب به اسماعیل بزار و مولوی و از غرب هم به حافظ کنونی متصل میشد. تهران چنین محدودهای داشت اما به آرامی مورد توجه بیشتر قرار گرفت.
انوار تهران را یک شهر سرطانزده و بدون حد و حدود دانست و تاکید کرد: تمام فریاد ما بی حد و حدود شدن تهران است و متاسفانه زمین هم در ایران و تهران جزء کالاهای اقتصادی قرار گرفته است در حالیکه نباید چنین باشد.
این نسخهشناس معاصر با بیان اینکه تهران در زمان نادرشاه اهمیت سوقالجیشی پیدا کرد، اظهار کرد: تهران بعد از نادرشاه به دست خانواده کریمخان زند افتاد که شش ماه در این شهر زندگی کردند؛ سه ماه را در تجرش یا تجریش فعلی به سر بردند و بعد به پارس رفتند. بعد از مرگ کریمخان، آقامحمدخان به سرعت خود را به ایل قاجار رساند که در مازندران زندگی میکردند، همزمان تهران در دست خانواده زندیه هم بود و یکی از سرداران زندیه حفاظت از تهران را بر عهده داشت. قاجار در زمان این سردار چندین بار به تهران حمله کرد اما موفق به فتح این شهر نشد.
انوار افزود: تاریخ به ما نشان می دهد زندیه خانواده بدبختی بود و نواحی را که از دست داد به خاطر اختلافات بین خودشان بود. با اوج گرفتن اختلاف بین خانواده زندیه، قاجارها در سال 1199 هجری قمری، تهران را فتح کردند و این شهر در تاریخ 1200 هجری قمری یا در سال 1212 هجری قمری، پایتخت اعلام شد که به نظر میرسد تاریخ نخست صحیحتر باشد.
در دوره قاجار حدود تهران مشخص شد
وی گفت: در واقع، فتحعلی شاه برادرزاده آقامحمدخان با ورود به تهران، این شهر را پایتخت اعلام کرد که آن زمان تهران تنها 15 هزار نفر جمعیت داشت. با افزایش زاد و ولدها و رفت و آمد خارجیها در تهران، در سال 1284 هجری قمری، ناصرالدین شاه دستور گسترش تهران را داد. به همین منظور در جلسهای که در توپخانه برگزار شد، حد و حدود تهران را مشخص کرد.
به گفته انوار، در این جلسه اعلام شد تهران از توپخانه تا شمال 1500 قدم و در سه ناحیه دیگر تا هزار قدم گسترش یابد. در حد شمالی به خیابان سابق شاه رضا، خندقی بود که الان خیابان انقلاب نامیده میشود، همچنین در حد غربی، محدوده تهران به خیابان سی متری رسید.
انوار با اشاره به خانهسازیهای صورت گرفته در تهران، یادآوری کرد: در این مدت که جای تهران کوچک بود، خانهسازی زیادی انجام شد، حتی یکی از اقدامات امیرکبیر این بود که به محض رسیدن به تهران 200 خانه در این شهر احداث کرد.
مشروطه تاثیری در حدود تهران نداشت
وی درباره تاثیر مشروطیت بر تهران، بیان کرد: مشروطیت هیچگاه تاثیری در حدود تهران نداشت. حتی ساختمانهای ساخته شده در این شهر فرقی با ساختمانهای دوره ناصری نداشت.
انوار ادامه داد: در این مدت، تهران حد و حدودش را از دست داد و حتی روستاهایی که خارج از این شهر بودند جزء تهران محسوب شدند؛ به عنوان مثال در پل چوبی، بین پنج تا 10 روستا وجود داشت که همه بخشی از تهران شدند و حد تهران به کوههای اطراف رسید و گسترش این شهر متوقف شد که اگر این کوه نبود، تهران باز هم پیش میرفت.
وی با بیان اینکه شرق و غرب و جنوب تهران همین الان هم مشخص نیست، گفت: تهران شهری است که با وضعیت تکنولوژی کنونی به هیچ وجه قابل زیست نیست و ما باید فکری به حال شهرمان کنیم.
این نسخهشناس با انتقاد از مرکزیت تهران، تاکید کرد: تمام ادارات و مراکز در تهران مستقر شدهاند و زمین در لیست کالاهای اقتصادی قرار گرفته است که باید فکری به حال این دو مشکل شود.
حدادی: چرا تهران خانه مشروطه ندارد؟
دیگر سخنران این نشست نصرالله حدادی، پژوهشگر و تهران شناس بود.
او در این باره که چرا تهران خانه مشروطه ندارد، توضیحاتی ارائه داد و اظهار کرد: اصفهان، کاشان و تبریز خانه مشروطه دارند. وقتی مشروطه به تهران رسید اتفاقاتی رخ داد؛ از همان ابتدا اصرار بر این بود که تهران خانه مشروطه نداشته باشد و در چهار دهه گذشته این اصرار بیشتر شد.
خانه های که قابلیت دارند خانه مشروطه شوند
حدادی ادامه داد: چند نقطه در تهران قابلیت دارند تا تبدیل به خانه مشروطه شوند؛ بهترین، مهمترین و زیباترین مکان، مجلس شورای ملی سابق یا خانه میرزاحسین سپهسالار است که در اختیار مجموعه مجلس شورای اسلامی قرار دارد و به همت رسول جعفریان، موزه مشروطه در این محل راهاندازی شد.
وی گفت: بخشی از این موزه در واقع موزه تاریخ ایران بعد از مشروطه است. در قسمتی از این موزه، حضور مستشاران انگلیسی در پهلوی نخست دیده میشود؛ انتقادم این است که چرا موزه به درستی شناخته نشده است.
این تهرانشناس در ادامه سخنانش در مورد دومین مکان مناسب برای خانه مشروطه تهران به خانه آیت الله سیدعبدالله بهبهانی واقع در محله سرپولک تهران که حالا مکانی برای اسکان افغانستانیها شده است، اشاره کرد و افزود: با مراجعه به این خانه چندین بار نزدیک بود افغانستانی ها با ما درگیر شوند.
حدادی اظهار کرد: خانه منسوب به شیخ فضل الله نوری یکی دیگر از گزینهها در محله سنگلج شناخته میشود اما به نظر میرسد این خانه واقعاً منزل شیخ فضل الله نبوده است.
وی در مورد گزینه آخر توضیح داد و بیان کرد: تنها جایی که باقی میماند، قبور شهدای مشروطه پشت بیمارستان لقمان حکیم است که در چهار دهه گذشته اصرار عجیب و غریبی بر تخریب این خانه بود. بعد از استخاره محمدعلی شاه قاجار، شهدای مشروطه را در خندقی کشتند اما هوادارانشان، آنها را خارج از خندق در کوچه ملکالمتکلمین سابق و کوچه ابراهیمی فعلی دفن کردند.
به گفته حدادی، این قبور تا سال 70 شرایط مناسبی داشت اما به تدریج اصرارها برای از بین بردن این آرامگاه شروع شد. به مرور خانواده ملکالمتکلمین در این محل دفن شدند.
حدادی ادامه داد: از سال 1389 انتقاداتی مبنی بر عدم رسیدگی به این مکان آغاز شد و بارها با اعضای شورای شهر، شهرداری و شهردار منطقه این موضوع را مطرح کردم اما همه به گونهای واهمه داشتند. در نهایت با تلاشهای احمد مسجدجامعی، رقمی برای سامان دادن به این مکان در نظر گرفته شده است.
این پژوهشگر ابراز امیدواری کرد که بعد از ترمیم قبور شهدای مشروطیت، هر سال در روز خبرنگار مراسمی کنار این قبور به دور از هرگونه نگاهی، برگزار شود.
وی تاکید کرد: فراموش نکنیم شهدای مشروطه، نخستین روزنامهنگارانی بودند که جان بر سر قلم گذاشتند.
فراستخواه: مشروطه نتوانست به توسعه نهادهای شهری بیانجامد
مقصود فراستخواه، جامعهشناس سومین سخنران حاضر در نشست تخصصی «شهر و مشروطه» بود.
این جامعهشناس در خصوص قبض و بسط شهری ایران در دوره منتهی به مشروطه و پس از آن، سخنانی را مطرح کرد و گفت: شهرهای ما در قبض و بسط بودند و در این روند ما هم بالا و پایین میشدیم. ما در طول تاریخ حداقل شش مشکل عمده داشتیم که در رویارویی با این مشکلات چهار سیاست ارائه میشد اما هیچ کدام از این چهار راه حل، گره فروبسته شهرهای ما را نمیگشودند.
6 مشکل مهم تاریخی در ایران
وی در مورد این شش مشکل، گفت: تاریخ طولانی، طبیعت خشک و نیمه خشک، موقعیت ژئوپولوتیک، هسته سخت قدرت در ایران، مناسبات اقتصادی غیرمولد و طبیعت ثانویه ما این شش مشکل را تشکیل میداد. همچنین چهار تیپ سیاست برای مواجه با این مشکلات در تاریخ هم مطرح شد.
فراستخواه درباره راه حل اول و دوم، توضیح داد: سیاست سیطره نخستین راه حل بود اما این سیاست هم ناپایدار و البته شکننده بود. دومین راه حل، سیاست اصلاحات از طریق دولت بود به این معنا که نخبگانی در دولت به علل مختلف تحولات جامعه را میفهمیدند اما این سیاست هم سخت و با موانع زیادی مواجه بود.
وی راه حل سوم را تشریح کرد و افزود: راه حل سوم، سیاست زندگی بود یعنی مردم در متن شهر، کوچه و خیابانهای تهران و دور از سران قدرت، زندگی میکردند. در این چهار دهه مشکلات زیادی بود اما مردم سعی بر زندگی داشتند و این موضوع رمز بقای ایران بود که مردم دست از زندگی نکشیدند؛ اما این سیاست دو مشکل داشت. اول اینکه حکومتها به ندرت زندگی مردم را محترم میدانستند و دوم اینکه توسعه هم خود به خود رخ نمیداد.
این جامعه شناس با اشاره به راه حل چهارم، گفت: تغییر و رهایی، راه حل بعدی بود و از طریق جنبش اجتماعی و کنش رخ میداد. این سیاست هر چند به دنبال برطرف کردن نقائص سه راه حل پیشین بود اما سیاستی پر هزینه و پر ریسک محسوب میشد. باید بگویم گاهی اشتباهاتی در سیاستِ رهایی و تغییر بود که راه حل تبدیل به مشکل میشد.
فراستخواه مشروطه را راه حل چهارم معرفی کرد و در این باره، اظهار داشت: مشروطه قصد داشت مشکلاتی مثل یکه سالاری را حل کند. حداقل چهار نسل اصلاحات دولتیِ قبل از مشروطه داشتیم و باید بگویم، فاصله بین هر دوره از اصلاحات حدود 20 تا 30 سال طول میکشید.
به گفته وی، در دهه 1190 هجری شمسی، عباس میرزا، اعزامِ محصل به خارج و چاپ روزنامه اخبار را به عنوان اصلاحات دولت انجام داد. بعد از 30 سال، امیرکبیر روی کار آمد که دارالفنون و چاپارخانه را راه انداخت و شهر دوباره جان گرفت. 30 سال بعد از امیرکبیر در دهه 1250 شمسی، سپهسالار دیپلماسی را در ایران تاسیس کرد. بعد از دو دهه، امینالدوله بر سر کار آمد و کارخانه، مدرسه، پست و انجمن معارف را ایجاد کرد؛ سپس مشروطه متولد شد.
وی یادآوری کرد: در فاصله این سالها قحطی، خشکسالی، بیماری، طاعون و وبا همه گیر شد. اگر در دهه 1220 جمعیت ایران 10 میلیون نفر بود در دهه 1240 به شش میلیون نفر کاهش یافت. در قحطی اول که دهه 1250 اتفاق افتاد، یک و نیم میلیون نفر مردند. ایران بین هر دوره از اصلاحات چنین اتفاقاتی را به خود دید، حتی قیمت نان 16 برابر شد، قبض شهر اتفاق افتاد و طبقه متوسط از بین رفت. مشکلات دیگر هم مثل بازگشت سرکوب و سیطره ایجاد شد. این وقفهها در جامعه ایران زیاد بود و تا غنا و توسعهای شروع میشد، یک قبض و مشکل دیگر اتفاق میافتاد.
مشروطه یک جنبش شهری بود
فراستخواه، گفت: نسل مشروطه سیاست کنش را مورد توجه قرار داد و چاره ای اساسی برای کشور اندیشید چرا که مشروطه یک جنبش شهری بود.
وی با طرح سوالی درباره مشروطه، اظهار داشت: آیا مشروطه توانست شهرهای ما را میرِ احوال کند؟ پاسخ من یک «نه» دردناک است. جنب و جوشی در شهر برپا و انجمنهایی ایجاد شدند، همه قشرها مشارکت کردند قانون اساسی ایجاد شد، اما مشکل قبض و بسط شهرهای ما حل نشد و دوباره آن شش مشکل به جان مشروطه افتاد.
به گفته این جامعه شناس، شواهد زیادی داریم که مشروطه به عنوان یک تیپ ایده آل و آرمانی و در قالب سیاست رهایی و تغییر نتوانست شهرهای ما را میرِ احوال کند و به توسعه نهادهای شهری بیانجامد.
صفامنش: بازار تبریز در مشروطه بزرگترین نقش را بازی کرد
آخرین سخنران نشست تخصصی شهر و مشروطه، کامران صفامنش، معمار معاصر ایران بود.
او در خصوص «خریطه شهر تبریز در حال انقلاب» به ایراد سخنانی پرداخت و گفت: تاریخ اهمیت بسیاری زیادی دارد اما به این موضوع در ایران توجه زیاد نمیشود. دانشجویانم برخی اطلاعات تاریخی را از «هیچیپدیا» میگیرند و تحویلم میدهند، در حالی که من با جزئیات و وسواس تاریخ را میشناسم و مطالعه میکنم. از این اغتشاش فضایی تاریخی و اطلاعاتی که در حال ایجاد است، تعجب میکنم.
این معمار و شهرشناس درباره نقشه تبریز و چگونگی برداشت از یک اثر تاریخی، اظهار داشت:خریطه به معنای نقشه و سند است و در سال 1908 نقشه تبریز تهیه شد. در یکی از نقشههای مرتبط با تبریز، نگاهِ شهرِ خاص به تبریز وجود دارد.
صفامنش، ادامه داد: برنامه ساماندهی ارتش و مقدمهای برای ایجاد آن در تبریز مثل چاپ نقشه در دارالمطبعه تبریز شروع شد. تمام عناصر شهر تبریز در یکی از نقشههای مینیاتوری و در یکی از تصاویر مرتبط با تبریز، قابل مشاهده است. در زمان فتحعلی شاه یک نیروی نظامی که به صورت جاسوس به ایران آمدند از تمام شهرهای بزرگ ایران نقشهبرداری کردند.
وی گفت: این اقدام به جز اندیشه تزاریِ حمله به ایران، زمینه ساز کسب برخی اطلاعات هم شد. بر اساس این نقشههای نظامی، متراژ و عمر دقیق تمام شهرها، خندقها، ارتفاع باروها و مساحت برجها، حتی مکان افراد مهم کاملاً مشخص است.
صفامنش در مورد بازار تبریز با طرح سوالی، بیان کرد: چرا بازار تبریز بزرگترین بازار دنیا است و این رونق عجیب و غریب را دارد؟ باید بگویم هیچ کدام از کافههایی که تاکنون به آن مراجعه کردهایم با یک گذر در بازار تبریز قابل مقایسه نیست. هنوز بازار تبریز در زیرزمینها هم جان دارد و زنده است.
به گفته این معمار، بازار در زمان مشروطه بزرگترین نقش را بازی کرد و درست لب خط، بین نیروهای دولتی و نیروهای مشروطه و آزادیخواه بود.
وی در مورد تاثیر تلگراف بر مشروطه، خاطرنشان کرد: کاش فردی به تاثیر تلگراف در مشروطه بپردازد. در این زمینه اسناد و مدارک زیادی وجود دارد. در دوران مشروطه از شهرهای کشور تلگرافهای زیادی رد و بدل شد و اگر تلگراف نبود واقعا چه اتفاقی برای مشروطه رخ میداد؟ در این زمینه حرفهای زیادی وجود دارد که باید به آن پرداخت.