اولین نشست از سلسله نشستهای ایرانشهر یزد از سوی وزارت راه و شهرسازی، به همت دبیرخانه طرح توسعه اندیشه ایران شهر و شرکت عمران و بهسازی شهری ایران با همکاری اداره کل راه و شهرسازی استان یزد، دانشگاه هنر یزد و سازمان مردم نهاد جهش در تاریخ 12 آبان ماه 1395 در دانشکده هنر و معماری دانشگاه هنر و با سخنرانی دکتر مظفر صرافی برگزار گردید.
به گزارش روابط عمومی شرکت مادر تخصصی عمران وبهسازی شهری ایران ، در این نشست جمع کثیری از مسئولان شهری، دانشجویان و اساتید و هم چنین نهاد های غیردولتی و انجمنهای علمی دانشگاهی حضور داشتند. نشست ایران شهر یزد به عنوان دومین نشست استانی پس از قزوین با عنوان «توسعه فضایی پایدار در پرتو اندیشه ایرانشهری»؛ برگزار شد.
در ابتدای این نشست دکتر آیت اللهی بیان داشت تدارک این گونه نشست ها در محیط دانشگاهها و ایجاد بستر نقد شرایط امروزین شهرها و آن چه تحت عنوان توسعه اتفاق می افتد، بسیار سودمند است؛
وی دانشکده هنر و معماری یزد را نمونه بارز یک فضای ایرانشهری، و یک الگوی فضای معماری و شهری در شهرسازی اسلامی و ایرانی برشمرد. دکتر آیت االهی بیان داشتند از آنجا که یکی از ارزشمندترین مفاهیم توسعه، وقف است، قرار گرفتن 21 خانه در قالب وقف و به هم پیوسته با مساحتی بالغ بر 1.2 هکتار در اختیار دانشکده هنر و معماری، این امکان را فراهم می کند که آیندگان بدانند و مشاهده کنند که زندگی به چه شکلی بوده است و فضاها چگونه مورد استفاده قرار میگرفتند.
این یکی از مفاهیم توسعه پایدار در حوزه معماری و شهرسازی است که متناسب با زمان، طراحی صورت پذیرد و قابلیت فضا به گونهای باشد که بتواند کاربری های مختلف خود را در طول زمان داشته باشد.
سپس، دکتر نقصان محمدی، بیان داشتند توسعه فضایی مفهومی است که همیشه وجود داشته و باید در جهت آن حرکت نمود. نگرش ایران شهری در پی هویت بخشی و بازتعریف مجدد شهرها است. در این بازنگری بایستی تاکید بر محوریت محله باشد و در مراکز محله با دوباره تعریف کردن فضاهای محله ای حضور مردم را در شهر به نوعی دوباره تعریف کنیم و با این حضور به تفکرات ایران شهری برسیم و بتوانیم آن را برون گرا کرده و بروز بیرونی آن را داشته باشیم. در مقیاس منطقه و در مقیاسهای خردتر نظیر شهر و محله بایستی بسترسازی صورت پذیرد تا آیندگان بتوانند بهتر زندگی کنند. بایستی بین هویت و گذشته خود و امروز پیوند برقرار گردد. به بیان دیگر تغییر و تداوم باید با هم صورت پذیرد.
در ادامه دکتر معززی ، مدیر اجرایی دبیرخانه طرح توسعه اندیشه ایران شهری ، به تشریح خاستگاه اصلی این جریان پرداخت. وی به سخنرانی مقام عالی وزارت راه و شهرسازی که در تاریخ 4 اردیبهشت سال 1394به مناسبت روز معمار، در خانه گفتمان شهر و معماری تهران برگزار شده بود اشاره کرد و خاستگاه این برنامه را مطالب مورد اشاره و تاکید ایشان بیان نمود. دکتر معززی با اشاره به سه چالش اساسی شامل: چالش قابلیت زندگی، چالش حرکت و مساله جا به جایی درون شهری و برون شهری بویژه در کلان شهرها و همچنین چالش مهم کالایی شدن که امروزه انسان نیز تا حد کالا تقلیل داده است؛ آنها را مسائل و چالش های اساسی برشمرد که در سخنرانی جناب وزیر مورد تاکید قرار گرفته است.
مدیر اجرایی دبیرخانه طرح توسعه اندیشه ایران شهر بیان داشت که مقام عالی وزارت با باور بر این نکته که راه حل پاسخ به این چالش ها و رفع آنها، چاره جویی های موقتی و کوتاه مدت نمی باشد ، بازخوانی اندیشه ایران شهری را به عنوان یک جریان فکری کمکرسان برای پاسخگویی به این چالش ها پیشنهاد کرده اند.
دکتر معززی در پایان برگزاری نشستهای استانی ایران شهری را به دلیل لزوم بهره مندی از کلیه عقاید، نظرات و نقدها به منظور تفهیم و تعمیق و توسعه این اندیشه برشمرد و کلیه صاحبنظران و دانشگاهیان را به مشارکت جدی در این گفتمان دعوت کرد.
پس از بیان نکاتی چند توسط میزبان های برنامه و برگزار کننده نشست ایران شهر یزد، سخنران نشست آقای دکتر صرافی به ایراد سخنرانی پرداختند.
دکتر صرافی سخن خود را این گونه آغاز کردند:
« حضور این جمع گردِ اندیشیدن به ” ایرانشهر“، به یُمن طرحِ مسئلۀ وزیر محترم راه و شهرسازی است که ماموریتی فراتر از پرداختن به تسهیلات ابزاری و بزکِ سیمای شهری قائل شدهاند و به نظر، پرداختن به تمهیداتِ افکاری و بروزِ سیرت شهر را راهگشای چالشهای مهلک ناپایداری این سرزمین میدانند. همه با قلب و مغز دریافتهایم که زندگی و شهرمان خوب نیست. با ازدیاد بزرگراه و افزایش طبقات ساختمانها و پارکهای تنهائی و پل طبیعتنما (این نمادهای تجدد)، کیفیت زندگی روزمره تفاوتی نکرده، بلکه راه بزرگِ زندگی اجتماعی پایدار و شادکامیِ جمعخواه، گم شده است. آری به گفتۀ اخوان ثالث: ما فاتحان شهرهای رفته بربادیم! پس ما نیز با این تلاش آقای دکتر آخوندی در اندیشیدن برای بازآفرینی تعبیر ایرانی ” شهرخوب“، همراه و یاور میشویم.»
سپس ایشان بیان داشتند که « باورم این است که برنامهریزان، دانای کل و همهفن حریف (همچون داوینچی زمانه) نیستند و همفکری امروز من در واقع برآمده از اندیشههای دانشمندان دیگر رشتههاست»
دکتر صرافی پس از معرفی مطالبی که ارایه خواهند کرد بحث خود را با «واکاوی مفهوم توسعه و تردیدها در نوید توسعه» آغاز نمودند.
وی بیان کرد « همه میدانیم چگونه مفهومِ ” توسعه“ (که هیچ کس نمیتواند خلافِ این هدف صحبت کند!) تبدیل به ذهنیت مسلطی شده است که امروزه توسعۀ شهری ما را محتوا و شکل بخشیده است. دیرزمانی در کشاکش بازارگشائی و دستیابی به منابع جدید، رویاروئیهای ستیزه جویانهای بین جوامع جهان رخ میداده است که به سلطۀ یکی بر دیگری و بهره کشیهای مترتب بر آن ختم میشده است.
بهتدریج و با بسط و تداوم سلطۀ جوامع غربی، باور به برتری شیوۀ زندگی آنان که چنین سلطهای به وجود آوردهاند، ترویج یافت. اوج این ” دیگرستائی“، در وادادگی سنتهای خویش و تمسک به ” نوسازی“ (مدرنیزاسیون) پس از پایان جنگ جهانی دوم بوده است. گفته شد که این سبک زندگی، فرهنگ و سازمان اجتماعی ماست که موجبات عقب ماندگی مان و تسلط ایشان را فراهم آورده است. این چرخشگاهی مهم نسبت به گذشته بود که عامل شکست در سنت و شیوۀ زندگی دانسته شد. گوئی ” نوی امروز“ در گسست از ” سنت دیروز“، متولد میشود. پس تقلیدِ نو و تحقیرِ سنت، قاعدۀ پیشرفت محسوب شد.
اوج این تعبیر نو از توسعه (دِوِلوپمِنت)، برای نخستین بار در سال ۱۹۴۹ توسط هاری ترومن در شروع دوران ریاست جمهوری جدیدش در ایالات متحدۀ آمریکا همزمان با اعلام نظام جدید قدرت جهانی برآمده از جنگ جهانی دوم مطرح شد.
تا قبل از آن، واژه توسعه (دِوِلوپمِنت) را در هر لغتنامهای نگاه میکردید به مفهوم یک سیر تدریجی گریز ناپذیر بود همچنان که میگفتند فیلم خام در یک ماده شیمیایی ”دِوِلوپمنت“ و آماده چاپ میشود؛ یا میگفتند ”چایلد دِوِلوپمنت“ به معنای سیری که کودک در مسیر تربیتی و رشدی خود ناگزیر طی میکند.
اما این دفعه هاری ترومن وقتی میگوید ”دِوِلوپمنت“، معنی آن این است که یک مسیری مشابه آنچه آنها طی کردهاند برای پیشرفت در برابر دیگر کشورهای ” توسعهنیافته“ وجود دارد که همه باید به منزلگاهی که آنها هستند، برسند.»
دکتر صرافی در ادامه با اشاره اعتراضها و شورشها در شهرهای امریکا در اواخردهه 60 و دهه 70 و همچنین انقلاب مِی 68 فرانسه آنها را نشانه هایی از نارضایتی مردمی از الگوی توسعه و تردیدهایی نسبت به آن معرفی کرد.
وی بیان کرد، « تردیدها آنجا قویتر شد که پیبرده شد امکان تداوم این رشد در دنیا وجود ندارد؛ اگر این الگوی توسعه را که بر مبنای رشد است، قبول کنیم دیگر روشن شده فراتر از ظرفیت کل زمین خواهد بود؛ یعنی اگر حدود 3 میلیارد هندی و چینی قرار باشد مانند آمریکاییها به اصطلاح توسعهیافته شوند و در نتیجه، سرانۀ مصرف انرژی و آب آنها مانند آمریکائیها حدود30 برابر شود، آیا جهانی باقی خواهد ماند؟. این تردید به الگوی توسعه در بعد اجتماعی نیز وقتی قویتر میشود که توجه کنیم از هر 6 نفر در گیتی، 1 نفر در فقر مطلق است: یعنی زیر یک دلار و 90 سنت درآمد روزانهای که بانک جهانی تعیین کرده است.
تردیدها در بعد اقتصادی هم ادامه دارد. به طوریکه افزایش اختلافات بین کشورهای سطح پایین نسبت به کشورهای سطح بالا روز به روز بیشتر می شود. آمار برنامه عمران ملل متحد نشان میدهد نسبت دهک پایین به دهک بالای کشورها در سال ۱۹۸۹، ۱ به ۶۰ بوده سپس اعلام می کند در سال ۲۰۰۸ این نسبت به ۱۰۷ رسیده و گویا همچنان بیشتر شده است».
دکتر صرافی پس از تشریح تردیدهای به توسعه و نمایان شدن چالش هایی در جهان بیان داشت « فشردۀ تمام این تردیدها ایناست که دگرگونی الگوی توسعه تردیدناپذیر و ضرورتی مبرم است».
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی با تاکید بر این نکته که «طی مسیرِ مشابه جوامع به اصطلاح توسعه یافته کنونی، برای همه و برای همیشه بر روی زمین، نه ممکن است و نه آرمانی است»؛ کنفرانس سال ۱۹۷۲ سازمان ملل در استکهلم، را جدیترین آغاز رهیافتهای متفاوت هرچند بر مبنای نگرانیها ناشی از تهدیدات محیطزیستی دانست. وی اشاره کرد، ۲۰ سال بعد از کنفرانس استکهلم در کنفرانس ریو، مسئله گستردهتر و با افزودن ابعاد اجتماعی-اقتصادی به دستور کار قرن ۲۱ با جدیت بیشتری الگووارۀ توسعه مسلط را زیر سوال برد و جستجوی توسعهای از نوع دیگر زیر چتر پایداری و با برجستگی بعد اکولوژیک آن مورد توجه قرار گرفت. »
دکتر صرافی پس از آن به دیدگاه شالودهشکنی در جستجوی توسعهای از نوع دیگر اشاره کرد که از اساس واژۀ ”دِوِلوپمنت“ یا توسعه را گفتمانی سلطهجوی از سوی جوامعِ قدرتمند برای تداومِ نظم جهانی در لباسی نو (منطق مکنونِ برتری مدرن) تعبیر میکند و حدودا از دهه ۹۰ میلادی به ”پساتوسعهباوری“ معروفند.
وی بیان داشت ؛ تفکر پساتوسعهباوری ، طرح مقولۀ توسعه را همچون یک فراروایت، خود عامل تحمیل الگوی ضد توسعه میداند. در این تفکر عامل کلیدی نه در انکشافِ فراوردههای نوین، بلکه در راه اندازی فرایندهای بدیل است که کلیدش برقراری ”حکمروائی شایسته“ می باشد؛ آنهم به مفهوم تصمیمگیری مردمسالارانه، قانونمند، شفاف، پاسخگو، مشارکتی و با توافق جمعِ کنشگران توسعه در حوزۀ عمومی.
دکتر صرافی سپس بیان کرد « فرایندِ حکمروائی شایسته را راه بیندازیم به هر آنچه که برسیم، همانا توسعه است؛ اگرچه متفاوت با الگوی دیگران. نباید نخبگان با فرض برخورداری از فضیلتهای برتر، ذهنیت خود را برای رسیدن به مدینۀ فاضله (اگرچه تحت عنوان ایران شهر) تحمیل کنند که به گمان من، اندیشه و معرفتِ ایرانشهری، حاصلِ خودآگاهیِ انتقادی مردمی (همان ”کانساینتیزیشن“ مورد نظر پائولو فرری) و برآمده از خِردِ جمعی در کنشهای ارتباطی (چنانکه هابر ماس در حوزۀ عمومی گوید) میباشد. بدین سبب، نوع دیگر از توسعه، خواهان دگرگونی بزرگ (فراتر از آنچه کارل پولانی برای نهادهای اقتصادی نشان داد) میباشد؛ ضرورت این دگرگونی بزرگ در جستجوی توسعۀ پایدار برای میهن، جدی است تا الگووارۀ توسعه را تغییر دهد که آنهم لازمهاش پِنداری متفاوت برای کِرداری متفاوت است. آری به بیان اقبال لاهوری:
چونکه در جان رفت، جان دیگر شود جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود
در ادامه سخنرانی دکتر صرافی اذعان داشتند «شهرها ستونِ پایداری تمدنها هستند؛ اما شهر و اسکان در ایران در چرخشگاهِ سرنوشتسازِ ناپایداری است. شهرها باید پیشتازِ دگرگونی الگووارهی توسعه شوند. توسعه از نوع دیگر، برآمده از بُننِگرهای )پارادایمی( از نوع دیگر است و این تحول اندیشهای مهمی است که در جامعه باید رسوخ کند. بن نگرۀ ویژۀ ایرانیان، موجبِ پی افکندن قواعدی برپاکنندۀ ”کاخی بلند“ میشود که به گفتۀ حکیم ابوالقاسم فردوسی، از باد و باران نیابد گزند.
برای پایان دادن به وادادگی و مرعوبِ توسعۀ دیگران بودن، جز بازگشت به ریشهها و روزآمد کردن سنتها، در محیطِ نوآور و برانگیزانندۀ شهر، راه دیگری وجود ندارد. بازگشت به ریشهها هرگز بهمعنای تکرار مصادیق گذشته نیست که در اینصورت عینِ ارتجاع است. بازخوانیِ (نه بازگشت به) سنت برای روزآمدی دیروز در ساختِ فرداست. همچنین، یافتن قواعد و زیستمایۀ ماندگاری تمدن است. به قول آقای اسلامی ندوشن: ”ایران نیز چون آن مرغ شگفتین (ققنوس)، بارها در آتش خود سوخته است و باز از خاکستر خویش زاییده شده. در این چند سال، همواره من آن احساس را داشتهام که ایران بار دیگر یکی از آن دورانهای "زاییدگی در مرگ" را میگذراند و در میان درد میشکفد.“ اگر به ایت تعبیر، مجدد زاییده شده است از قواعد ماندگاری و پایداری خود تبعیت کرده است که اگر آن را کنار بگذاریم، دیگرمتولد نخواهد شد. شکی نیست که این دید تقدیرگرا نیست و احتیاج به کنشگر و عاملیت دارد؛ من رسالتِ برنامهریز را در همین عاملیت میبینم»
«بازخوانی زیستمایۀ پایداری در اندیشۀ ایرانشهری»، «بازخوانی توسعه فضایی پایدار» و «به سوی بازآفرینیِ شهر ایرانی» سرفصل های دیگری بودند که دکتر صرافی در این نشست به آنها پرداختند.
با اتمام سخنرانی ، پس پرسش و پاسخ از سوی حاضرین، جلسه به پایان رسید.