داريوش ارجمند، بازيگر سينما و تلويزيون، نويسنده و مترجم معتقد است براي کاهش نرخ حاشيهنشيني ميبايست از سرچشمه جلوي لبريز آب را گرفت، به همين خاطر بايد امکاناتي در روستاها فراهم شود تا زيادهخواهيها و هوسبازيها کنار گذاشته شود تا افرادي که در اين مناطق زندگي ميکنند و به فکر مهاجرت هستند احساس نکنند که تنها کلانشهرها براي زندگي مناسبند.
گفتگوي پايگاه خبري وزارت راه و شهرسازي با داریوش ارجمند بازیگر مطرح در عرصه تئاتر ، سینما و تلویزیون را درباره حاشيهنشيني در مشهد بخوانيد:
آقاي ارجمند؛ مسئله سکونتگاههاي غيررسمي در کشور ما مقولهاي است که به سالهاي دور، حتي پيش از انقلاب و استقرار جمهوري اسلامي ايران باز ميگردد. در اين سالها و در شرايطي که همواره دولتها سعي در مقابله با اين پديده داشتند چنين مناطقي همواره در حال رشد و گسترش بودند. اين مسئله را چطور ارزيابي ميکنيد و چه عواملي را در به وجود آمدن آن دخيل ميدانيد؟
در پاسخ به اين پرسش ابتدا اين سوال مطرح ميشود که اصلا چرا چنين مناطقي به وجود ميآيد؟ به همين دليل بايد دنبال علت بود، نه معلول، تا اين پديده را از سرچشمه خشکاند. در نتيجه در مرحله نخست بايد ارزيابي کرد که چرا مردم به اين اماکن روي آورده، در آن چادر ميزنند و شبانه ساختوساز ميکنند. مردم همواره نياز به سرپناه دارند، به همين دليل مهمترين دغدغه عالم و آدم، جوان، ميانسال و پير در هر کشوري رفع اين نياز است. داشتن سقف يعني وجود امنيت روحي براي مرد، زن، بچه و در نهايت خانواده. افرادي که در خانههاي اجارهاي زندگي ميکنند تا روز پاياني قرارداد دغدغه و نگراني تصميم ناگهاني موجر براي فسخ قرارداد را دارند که به اصطلاح عاميانه اين مسئله اعصاب براي آدم نميگذارد زيرا هميشه مستاجر به تاريخ رفتن و اسبابکشي فکر ميکند. فرض کنيد فردي به بيماري سرطان مبتلا شده باشد و ناگهان باخبر ميشود که تنها ۶ ماه زمان براي زندگي دارد، در چنين شرايطي پيش از اينکه بيماري او را از پاي در آورد به واسطه آشفتگي ذهني پيش آمده ميميرد.
حاشيهنشيني تنها مربوط به کشور ما نيست و مناطقي از اين دست در همه جاي دنيا حتي در حاشيه پاريس نيز وجود دارند. عدهاي به دليل آن که سرپناهي ندارند به اجبار در اين مناطق زندگي ميکنند اما عدهاي از اين شرايط سوء استفاده ميکنند که بيشک بايد اين دو گروه را از يکديگر تميز داد. فردي خانهاي در حاشيه کلانشهري مانند مشهد ميسازد که از آب، برق، گاز و تلفن بيبهره است. افراد ديگر نيز تا ميبينند که خانهاي در اين منطقه ساخته شده به اين مناطق هجوم آورده و ساختمانهاي غيرمجاز در اطراف آن ميسازند. به اين ترتيب محلههاي تازهاي از حاشيهنشينها به وجود ميآيد.
براي رفع اين معضل چه اقداماتي را راهگشا ميدانيد؟ نقش ارگانها و نهادهاي ذيربط در اين حوزه تا چه ميزان است؟ و آيا بايد حل اين مسئله را به نهاد و يا ارگان خاصي واگذار کرد؟
به نظرم يکي از روشهاي مقابله با اين معضل شناسايي افرادي است که در اين مناطق زندگي ميکنند. بايد براي افرادي که به ناچار در اين شرايط زندگي ميکنند برنامهاي در نظر داشت زيرا با استقرار اين افراد در مکاني مناسب بسياري از مسائل پيش آمده رفع و رجوع ميشود. از سوي ديگر حاشيههاي شهري، مرز شهرها هستند، به همين دليل شهرداريها، پليس و ماموران امنيتي بايد در اين مسئله وظايف خود را به خوبي انجام دهند تا ساختوساز در اطراف شهرها تحت کنترل قرار گيرد.
در همه کشورها برخوردهاي شديدي براي مقابله با اين افراد انجام ميشود. من معتقدم در کشور ما نيز بايد برخوردهاي شديدي براي مقابله با اين مسئله صورت گيرد. اين سابقه در تهران هم وجود دارد و مفتآباد و زورآبادهايي در اطراف اين شهر پديد آمد. براي مثال در منطقه خاک سفيد، مرکزي از فحشا و توزيع و مصرف مواد مخدر شکل گرفته بود که شهرداري تهران آن را از بين برد. بنابراين هوشياري شهرداريها، فرمانداريها، بخشداريها، مقامات امنيتي، ستاد مبارزه با مواد مخدر و استانداريها در اين مسئله حائز اهميت است. بيشک مسئوليت رفع اين معضل با همه ارگانها، نهادها و سازمانهاست و تنها مربوط به بخش خاصي از دولت نيست. به اين ترتيب اين بحث بايد در سطح بزرگتر و جديتري در استانداريها، فرمانداريها و وزارت اطلاعات بررسي شود؛ معضلي که ميتواند زمينهساز خطرات امنيتي جدي براي کشور باشد زيرا اين افراد براي خانهاي که در آن زندگي ميکنند، پولي پرداخت نکردند که با دلسوزي از آن دفاع کنند و ممکن است که دست به رفتارهاي ناصحيحي بزنند.
بدون ترديد براي مقابله با مسئله حاشيهنشيني به برنامهريزي منسجمي نياز است که همکاري و هماهنگي همه دستگاهها و مقامات ذيربط در آن ضروري است تا مشکلات و معضلات در اين حوزه بررسي و تصميمات لازم اتخاذ و اجرايي شوند. با اين حال ابتدا بايد به سوالاتي که در اين رابطه وجود دارد پاسخ داده شود؛ براي مثال چرا مهاجرت صورت ميگيرد؟
مهاجرت تبعات جبران ناپذيري همچون بيکاري، ناهنجاريهاي اجتماعي و فقر را به همراه دارد. با توجه به وجود چنين چشماندازي به نظر شما چرا افراد تن به مهاجرت ميدهند؟ آيا ميتوان با استفاده از نيازسنجي از اين قشر، نرخ مهاجرت را کاهش داد؟
افرادي که مهاجرت را انتخاب ميکنند، معتقد هستند که در زادگاهشان کمبودهايي وجود دارد که در شهرهاي بزرگ همه آنها رفع ميشود. به اين ترتيب با هدف دستيابي به اين امکانات مهاجرت ميکنند. حالا اين سوال مطرح ميشود که چرا در شهرهاي بزرگ حساب و کتابي براي پذيرش اين افراد وجود ندارد؟ هجرت در دين اسلام آزاد است اما بايد هجرت معني داشته باشد. براي مهاجرت پذيري ابتدا بايد بررسي کرد که مهاجران از کجا و با چه انگيزهاي نقل مکان را قبول ميکنند که اين مسئله به کنترل ورود و خروج مهاجران به شهرها نياز دارد. بايد کلانشهرها را جايي ديد که ظرفيت محدودي براي زندگي دارند و قوانيني دارند که همه نميتوانند براي زندگي به آن مهاجرت کنند. به اين ترتيب افرادي که براي زندگي به چنين شهرهايي نقل مکان ميکنند ارزيابي شوند که آيا افراد قرار است به جمعيت گدايان، قاچاقچيان و دزدان اضافه شوند و يا تحصيلکنندگان و کارمندان؟
اگر بخواهيم نرخ حاشيهنشيني در اطراف شهرها و پيامدهاي مرگبار آن را کاهش دهيم ميبايست از سرچشمه جلوي لبريز آب را گرفت. به همين خاطر بايد امکاناتي در روستاها فراهم شود تا زيادهخواهيها و هوسبازيها کنار گذاشته شود تا افرادي که در اين مناطق زندگي ميکنند و به فکر مهاجرت هستند احساس نکنند که تنها شهرهايي مانند تهران يا مشهد براي زندگي مناسب است، البته کارهايي خوبي در روستاها انجام شده اما بايد بيشتر به اين مسئله پرداخته شود. فردي که به واسطه انتقال شغلي (مانند کارمندان يا نيروهاي نظامي) يا سرمايهاش مهاجرت ميکند، شغلي را در نظر ميگيرد اما اگر مهاجر بيکاري وارد کلانشهري چون تهران شود بايد دست در جيب در خيابانها قدم بزند که در نتيجه کار خلاف به راحتي در دسترس وي قرار ميگيرد. در اين مرحله نياز به سرپناه نيز به وجود ميآيد زيرا شايد بتواند تابستان را در پارکها سر کند اما با پاييز و زمستان چه بايد کرد؟ بنابراين دنبال مسکني ميگردد که نياز آنچناني به پول نداشته باشد. توصيه ميکنم که اين مسئله در شورايي منسجم و جدي مطرح و پيگيري شود تا مهاجرتپذيري در شهرهاي بزرگ کنترل شود. به خاطر دارم که زماني حتي براي انتقال کارمندان دولت به تهران ممانعتهايي وجود داشت و متقاضي ميبايست دلايل محکمي براي اين کار ارائه ميداد. تهران و کلانشهرهايي مانند آن بايد خلوت شود و براي رسيدن به اين هدف شکلگيري حرکتي انقلابي، منسجم و البته کمي جدي ضروري است. مجلس بايد قانوني در اين خصوص وضع کند و مجريان قانون پاي کار بايستند و با حمايت دولت تدبير و اميد طرحها اجرايي شوند.
منبع : پایگاه خبری وزارت راه و شهر سازی